زندگی نامه
اینجانب نصرالله سخاوتی لادانی فرزند قاسمعلی متولد 1340 در اصفهان در خانوادهای متدین و مذهبى در منطقه ای از اصفهان دیده به جهان گشودم. مختصری از آنچه به یاد میآورم بدین شرح است: دوران ابتدایی را با موفقیت فوقالعادهای که ایزد منان عنایت فرموده بود، در محله مجاور به پایان رساندم. چنانکه میتوان گفت در کلیه کلاسهای ابتدایى، شاگرد اول کلاس و در کل مدرسه شاگرد نمونه بودم. دوران راهنمایی را در همان محل تولد (یعنی لادن که زادگاه آیت الله جنتی و مرحوم پدرش نیز میباشد) سپری نمودم. امّا از آنجا که علی رغم سن پایینم که هنوز به بلوغ نرسیده بودم شدیداً سیاسی شده بودم! و به رادیوهای مخالف با رژیم در آن زمان گوش میدادم و اطلاعاتی که به دستم میرسید میخواندم و نیز به نوارهای حضرت امام(ره) گوش میدادم لذا به دلایل فوق الذکر تا حدودی از پرداختن به کیفیت درس هایم عقب ماندم.
با اخذ مدرک سیکل وارد حوزه علمیه اصفهان شدم و پس از یکسال به قم آمدم و در مدرسه رسالت به دروس حوزوی تداوم بخشیدم. در عین حال از گرفتن مدرک دیپلم در کنار دروس حوزوی غافل نماندم و با تغییر رشته از ریاضی به اقتصاد به اخذ دیپلم نیز نائل شدم. البته تا سال 56 که به قم آمدم اجازه ندادم کسی با خبر شود که اینجانب به چه کاری اشتغال دارم چون جو زمانه اصلاً به نفع و در راستای تشویق ما نبود. بنابراین برای خود من هم تعجب آور است که چگونه چنین شد. زیرا در آن زمان ما شدیداً سیاسی شده و تحت القائات جزوات سیاسی مجاهدین (منافقین) و... قرار داشتیم و ممکن به نظر نمیرسید که یک دفعه از حوزه سردرآوریم، اما به لحاظ لقمه پاکی که از رنج پدر و دعای مادر ناشی میشد خداوند بر ما منت نهاد. به لحاظ شناخت برخی دوستان از اینجانب، پس از انقلاب هرچه تلاش کردم که به درسهایم ادامه دهم موفق نشدم و لذا در سپاه پاسداران بودم و تا سال 60 که اینجانب را به فرماندهی سپاه پاسداران انقلاب اسلامی بروجن منصوب نمودند و بعد از آنکه خواستم برای ادامه تحصیل به قم بیایم، باز به فرماندهی عملیات سپاه اصفهان منصوب شدم و تا سال 63 که موفق شدم به قم بیایم عضو شورای فرماندهی سپاه اصفهان بودم، و در سال 65 نیز جهت ادامه تحصیل موفق به استعفا از سپاه گردیدم.
البته بعضاً در این دوران در جبههها مسئولیت گردان در لشکر امام حسین(ع) را نیز داشتم. همزمان با دروس حوزوى، این بار به تحصیل در موسسه در راه حق نیز پرداختم و دوره عمومی معارف و الهیات را به پایان رساندم. حدوداً سال 71 که جهت تبلیغ به کردستان رفته بودم با اصرار دوستان، مسئولیت مرکز بزرگ اسلامی غرب کشور که کلیه علما، طلاب و روحانیون کردستانات (آذربایجان غربی و کردستان) را تحت پوشش دارد پذیرفتم و تا سال 73 در آنجا بودم پس از بازگشت از کردستان در رشته علوم سیاسی (کارشناسی ارشد) موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی(ره) شرکت کردم. سال 75 از پایاننامهام با عنوان همگرایی در خاورمیانه به مشاورت آقای دکتر سریع القلم و راهنمایی آقای دکتر قوام، با درجه عالی و نمره 18 دفاع نمودم.
پوشیده نماند که در همین دوران سفر به کردستان و پیش از آن؛ در دانشگاههای نراق، کردستان، آشتیان، علامه طباطبایی (ادبیات و حسابداری) در قم و تهران به تدریس معارف و الهیات اشتغال ورزیدم و هم اینک در موسسه امام خمینی به دروس تخصصی علوم سیاسی (تاریخ روابط بینالملل) و همچنین در دانشگاه آزاد اسلامی قم نیز به دروس تخصصی رشته علوم سیاسی مشغول هستم و این علاوه بر اشتغالات ویژه روزانهام در رابطه با تدریس سیوطی و... در خود حوزه (مدرسه معصومیه) میباشد. به مدت دو سال نیز پس از آمدن ازکردستان به عنوان معاونت پژوهشی حضرت آیت الله مصباح یزدی الشریف در موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)خدمت میکردم که بعد به بهانه تعقیب دکتری رها نمودم. از نظر تحقیق و تألیف باید بگویم که علاقه فراوان دارم لکن زمانه پرشور ما که انقلاب و جنگ و امثال آن بود توفیق کافی از این نظر را از ما سلب نمود در عین حال در سال 1358 فقط یکی از کتابهای داستانم تحت عنوان قصه حامد و حمید توسط انتشارات آزادی چاپ گردید.
همچنین مقالهای از اینجانب تحت عنوان خطر صهیونیزم در سه شماره از مجله پاسدار اسلام از منشورات سپاه پاسداران انقلاب اسلامی در سالهای 64 به چاپ رسید. با روی کار آمدن طالبان در افغانستان به سال 73 یعنی همان زمانی که خیلیها حسن نیت نشان میدادند، این حقیر به گوشزد نمودن خطرات فراوان آنها در یک مقاله که آخرین شماره روزنامه کیهان 1373 تحت عنوان اگر طالبان نباشد آن را به چاپ رسانید، پیشنهاد نموده بودم که با تلاش فراوان و پیگیرى، چگونه میتواند فعالیتهای طلاب و روحانیون شیعه و سنی در افغانستان یک کاسه شود. فعالیتهای علمی حقیر علاوه بر مقاله فوق و مطالب بالا عبارتند از: مقاله دیگری در کیهان به مناسبت 26 آذر 1379، سه مقاله نیمه مفصل در شمارههای 22 و 43 و 55 مجله علمی تخصصی معرفت، سه مقاله در روزنامه رسالت، بیشتر از ده مقاله در هفته نامه پرتو، یک مقاله در مجله تبیان (به اضافه مدتی سردبیری این مجله)، نوشتن بخش میانی کتاب غربشناسی چاپ مؤسسه امام خمینی تحت عنوان رنسانس، نوشتن دروس سیاسی که در انتهای کتاب مبانی اندیشههای اسلامی به قلم جمعی از نویسندگان در موسسه امام خمینی (سال 1381) به چاپ رسید. کتاب اسلام و دموکراسی نشر مرکز مطالعات حوزه علمیه در سال 1383 نیز به قلم اینجانب بود.